هنر , خلاقیت , آموزش

سایت آموزشی هنری همیشه بیدار برای هنر دوستان و افراد خلاق

هنر , خلاقیت , آموزش

سایت آموزشی هنری همیشه بیدار برای هنر دوستان و افراد خلاق

:: از آنجا که اکثر ما تصور غلطی از یادگیری هنر طراحی داریم و طراحی را بیشتر یک استعداد خدا دادی می دانیم .
در حالی که طراحی بیشتر از آنکه نیاز به استعداد داشته باشد نیازمند آموزش , خلاقیت و پشتکار است. در واقع همه ما می‌توانیم به خوبیِ هنرمندانِ بزرگ طراحی کنیم کد بنویسیم و حتی قطعات الکترونیکی مخصوص برای خودمان بسازیم فقط نیازمند روشن شدن راه و زندگی نامه ی هنرمندان و افراد بزرگ هستیم تا به خود ایمان بیاوریم و پا پیش گزاریم.
بنا براین سایت همیشه بیدار ( http://online24h.ir) در تلاش برای افزایش سطح هنری و حرفه ای کاربران علاقه مند و هنرمندان عزیز می باشد تا این نقصان کوچک زندگیمان را برطرف سازیم.
وبلاگ من ( http://Online24H.blog.ir) از کاربرانی که در زمینه های هنری مهارت و فعالیت دارند دعوت به همکاری می نماید.
و از هنرمندانی که علاقه دارند آثارشان در وبلاگ یا سایت همیشه بیدار به نمایش در آید تقاضا می کند آثار خود را به ایمیل
aminis151@gmail.com
ارسال نمایند.

مدیریت Online24H.ir , Online24H.blog.ir :سعید امینی

پیام های کوتاه
  • ۳۱ فروردين ۹۴ , ۰۴:۵۶
    هنر
آخرین نظرات

داستان کودکانه وآموزنده گنجشک فراموش کار

پنجشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ

داستان کودکانه  وآموزنده گنجشک فراموش کار  به همراه برگه رنگ آمیزی و نقاشی کودکانه مناسب بچه های سنین مهد کودک را از این جا بخوانید:

یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچ کس نبود .

سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز،

روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت،

گنجشکی زندگی می کرد.

***

گنجشک قصه ما؛ روزی تصمیم گرفت

که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود.

صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد.

اما گنجشک کوچک قصه ی ما یک مشکل داشت؛ و آن هم این بود که ” فراموش کار ” بود.

او در راه متوجه شد که خانه دوستش را فراموش کرده کرده است.

***

او از بالای رودی عبور کرد که آن جا یک قو در حال آب تنی بود . او از قو آدرس خانه دوستش را پرسید

اما قو نمی دانست.

***

او رفت و رفت تا به یک روستا رسید .

خیلی خسته شده بود . روی پشت بام خانه ای نشست تا استراحت کند.

تصمیم گرفت به خانه ی خودش برگردد.

ولی او آنقدر فاصله اش از خانه زیاد شده بود که راه خانه ی خودش را هم فراموش کرده بود.

احساس کرد یک نفربه طرف او می آید. ترسید و به آسمان پرید .

از بالا دید دختر بچه ای با یک مست(مشت) دانه به طرف او می آید .

دخترک به او گفت: « چی شده گنجشک کوچولو؟ »

از من نترس. من می خواهم با تو دوست بشوم برایت غذا آورده ام.

گنجشک گفت : « یعنی تو نمی خواهی مرا در قفس زندانی کنی ؟ »

***

دخترک گفت : « معلوم است که نمی خواهم! »

گنجشک گفت : « من راه خانه ام را گم کرده ام.

دخترک گفت : « من به تو کمک می کنم تا راه خانه ات را پیدا کنی،

سپس از گنجشک پرسید : « آیا یادت می آید که خانه ات کجا بود؟ »

***

گنجشک جواب داد :  در جنگل بزرگ روی درختی بسیار بزرگ .

دخترک گفت : « با من به جنگل بیا من به تو کمک می کنم تا آن درخت را پیدا کنی .

دخترک و گنجشک کوچولو باهم وارد جنگل بزرگ شدند.

***

و بعد از ساعت ها تلاش و جست و جو دخترک توانست خانه ی گنجشک کوچولو را پیدا کند.

گنجشک کوچولو پرواز کرد و روی بالاترین شاخه رفت و نشست و

به دختر کوچولو قول داد که از این به بعد، حواسش را بیشتر جمع کند تا دیگرگم نشود.

 

***

برگه نقاشی رنگامیزی کودکانه داستان گنجشک فراموش کار

رنگامیزی و نقاشی کودکان

رنگامیزی و نقاشی کودکان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی