از "رنج" بودا تا "اضطراب درونی" هایدگر
اگه بخوام باهات رو راست باشم باید بگم که زندگی یک جورایی سخته...
یعنی به شکل گریز ناپذیری سخته و این ربطی به جایی که هستی و جوری که زندگی میکنی نداره.
من بهش میگم اصل بقای سختی. یعنی سختی از شکلی به شکل دیگه تبدیل میشه ولی نابود نمیشه. برای همین هم توی یک زندگی خیلی خوب و عادی، جایی که هیچکی به هیچکی به خاطر عقایدش شلیک نمیکنه و همهچی آرومه؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی میخورن که بتونن خودشون رو هر روز صبح از توی رختخواب بکشن بیرون. آدمهای پف کرده، آدمهای بد حال؛ آدمهای روی لبه.
خیلیها معتقدن که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گلوتن، ما ها رو اینجوری کرده و قدیمها مردم خوشبختتر بودن. تو بشنو و باور نکن.
حتی هزارها سال پیش شاهزادهای هندی به نام سیزارتا –یا همون بودا– گفت که زندگی رنجه. رنج، یا به زبون بودا «دوکا». هایدگر بهش میگه «اضطراب وجودی».