آیدین آغداشلو
آیدین آغداشلو | |
زادهٔ |
۸ آبان ۱۳۱۹ ۳۰ اکتبر ۱۹۴۰ (۷۴ سال) محلهٔ آفخرا، رشت، ایران |
همسر(ها) |
شهره آغداشلو (۱۳۵۱–۱۳۵۹) فیروزه اطهاری (۱۳۵۹ – تا کنون) |
فرزندان | تارا و تکین از همسر دوم |
ملّیت | ایرانی |
جایگاه زندگی | رشت، تهران |
رشته | نقاشی، نویسندگی و طراحی |
آثار برجسته | خاطرات انهدام هویت: در ستایش ساندرو بوتیچلی |
تأثیرپذیرفته از | حبیب محمدی |
وبگاه | http://www.aghdashloo.com/ |
آیدین آغداشلو (زاده ۸ آبان ۱۳۱۹ در رشت) نقاش، نویسنده، منتقد فیلم و طراحهنرمند معاصر ایران است.مجموعههای خاطرات انهدام و سالهای آتش و برف از وی از جمله مهمترین مجموعههای هنری معاصر در ایران به شمار میروند. وی همچنین از دستاندرکاران راهاندازی موزه هنرهای معاصر و رضا عباسی در تهران بود که سرپرستی دومی را نیز برای مدتی در دست داشت. آغداشلو تاکنون تنها دو بار در ایران نمایشگاه انفرادی برگزار کرده است، که واپسین بار آن در آبان ۱۳۹۳ خورشیدی بود.
زندگی
آیدین آغداشلو، فرزند محمد بیک آغداشلو (حاجی اوف) و ناهید نخجوان، در سال۱۳۱۹ خورشیدی در محلهٔ آفخرای شهر رشت به دنیا آمد. پدرش از مهاجران قفقازی و عضو حزب مساوات قفقاز بود و خاندان وی نیز نام خانوادگی خود را از نام شهر کوچکآغداش گرفتهاند. پس از تصرف دوباره قفقاز توسط نیروهای بلشویک به دستور لنین، این نیروها به دستگیری و کشتار اعضای حزب مساوات پرداختند و محمد بیک آغداشلو ناچار شد شبانه سوار بر اسب از رود ارس بگذرد و به ایران پناه آورد. او تحصیلکرده بود و به زبانهای متعددی تسلط داشت. پس از ورود به ایران و استخدام در وزارت راه، اگرچه فعالیتهای مهندسی زیادی کرد، اما به دلیل افسردگی ناشی از از دست دادن داراییها و دوری از زادگاه به ناخوشی مبتلا شد و در ۱۱ سالگی آیدین (۱۳۳۰ خورشیدی) بر اثر بیماری سل درگذشت. آغداشلو اگرچه از پدر خود خاطرات زیادی در یاد ندارد، اما از علاقه وی به شاهنامه فردوسی، یوگنی آنگین، طراحی، و کتابخوانی یاد کرده است. خانواده مادری آغداشلو نیز همگی از خاندان قاجار بودند. پدر آغداشلو با دیدن استعداد وی در نقاشی در مدرسه و کاردستیهایی که او درست میکرد، او را برای نخستین بار پیش حبیب محمدی، نقاش اهل رشت و معلم نقاشی، برد. به گفته آغداشلو، در هنگام دیدار با محمدی، بهمن محصص نیز در اتاق بود و آن دو با هم مشغول به بحث در زمینه تابلویی درباره جنگ سالامین بودند. پس از آن، آغداشلو به همراه مادرش به تهران رفتند و در خانه خالهاش ساکن شدند. در تهران و در خانه، آغدشلو با مادرش به زبان ترکی صحبت میکرد، و در خانه و محل تحصیل به زبانهای پارسی و انگلیسی. این هنگامی بود که در سال ۱۳۳۲ وارد دبیرستان جم در محله قلهک شد و در آنجا با عباس کیارستمی و علی گلستانه همکلاس گشت.
خاله آغداشلو و همسرش بازرگان بودند و دارا. در هنگام زندگی با آنها، آیدین زمان زیادی را در خلوت به نقاشی میپرداخت. با دیدن استعداد وی در نقاشی، خالهاش او را در کلاسهای نقاشی موسیو بازیل نامنویسی کرد؛ جایی که آیدین در آن برای نخستین بار تکنیک نقاشی با رنگ و روغن را فرا گرفت. در یک مهمانی در خانه خالهاش، آغداشلو با داریوش شایگان جوان آشنا شد و شایگان پس از تحسین هنرش به او توضیحاتی درباره هنر نقاشی و کارهای نقاشان دریافتگرا داد. آغداشلو در چهارده سالگی نخستین اثر نقاشیاش را به فروش رساند و سپس در ۱۶ سالگی به کار و فراگیری طراحی گرافیک در مؤسسه تبلیغاتی «آشنا» با حقوق ماهی سیصد تومان پرداخت و چندی بعد در بخش تبلیغاتی روزنامه اطلاعات مشغول به کار شد. وی نخستین اثر هنری خود را در ۱۴ سالگی هنگامی خرید که قطعهای از خط نستعلیق مربوط به دوره فتحعلی شاه قاجار و نوشته شده به خط اسدالله شیرازی را در مغازهای عتیقهفروشی در تهران یافت. خرید آن اثر برای آغداشلو آغازی شد تا به گردآوری کتابها و نسخههای خطی بپردازد.
وی در ۱۹ سالگی پس از شرکت در کنکور به دانشکده هنرهای زیبا در دانشگاه تهران رفت؛ تا آنکه در سال ۱۳۴۶، از ادامه تحصیل منصرف شد. او نخستین مقالهٔ خود در زمینهٔ نقد هنری را در مجله اندیشه و هنر – به سردبیری ناصر وثوقی – منتشر کرد. او همچنین با نام مستعار «فرامرز خبیری» به نقد شعر شاعران معاصری چون احمدرضا احمدی، احمد شاملو، اخوان ثالث، و محمدعلی سپانلو میپرداخت.این هنگامی بود که با شمیم بهار آشنا شده بود و وی او را تشویق کرده بود تا «همان چیزی را که درباره نقاشیها میگوید، بر نوشتار آورد.» او در آغاز نقدهای هنری خود را تند و تیز مینوشت و اندیشه و نثرش متأثر از جلال آل احمد بود.
آغداشلو در سال ۱۳۵۴ خورشیدی نخستین نمایشگاه انفرادی خود را در انجمن ایران و آمریکا در تهران برگزار کرد. نقاشیهای به نمایش درآمده اغلب از اشیای معلق، آدمکها، و چند اثر مربوط به رنسانس بودند؛ کارهایی که بعدها نخستین نمونههای مجموعه خاطرات انهدامشدند.از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷، او در هنرستان هنرهای زیبای پسران و دانشکده هنرهای تزئینی تهران به آموزش میپرداخت. او سپس مجموعهای از کتابها و نسخههای خطی خود را – که شامل ۱۴۰ کتاب و قطعه از سدههای چهارم تا چهاردهم هجری میشدند – در موزه نگارستان به نمایش گذاشت و همه مجموعه خود را به آن موزه فروخت.
آغداشلو در سال ۱۳۵۱ با پری وزیریتبار – هنرپیشه تئاتر و سینما که با نام هنری شهره آغداشلو شناخته شده است – ازدواج کرد. در همین سال، او به عنوان شریک در شرکت تبلیغاتی «گام» مشغول به کار شد. دو سال بعد و در سال ۱۳۵۳، آغداشلو برنامه تلویزیونی «شیوههای دیدن» را در رادیو تلویزیون ملی ایران در زمینه هنرهای تجسمی تهیه و اجرا کرد. این برنامه تا سال ۱۳۵۵ ادامه داشت. در سال ۱۳۵۶، آغداشلو به دعوت هوشنگ نهاوندیریاست موزه هنرهای معاصر تهران را پذیرفت، اما پس از مدت زمان بسیار کوتاه ده روزه، جای خود را به کامران دیبا داد و خود به عنوان «مدیر امور فرهنگی و هنری دفتر مخصوص شهبانو فرح پهلوی» به منصبی دولتی گماشته شد. برای مدت ۲ سال، آغداشلو مشاور در خرید آثار هنری از سوی دفتر مخصوص شهبانو شد و بسیار کمتر از گذشته نقاشی کشید. در این هنگام، وی اقدام به گشایش موزه رضا عباسی در تهران کرد و خود، نخستین سرپرست موزه تا سال۱۳۵۷ شد. در میان سالهای ۱۳۵۵ تا ۵۷، آغداشلو به گشایش و راهاندازی موزههای آبگینه و سفالینه و هنرهای معاصر در تهران، و موزههای کرمان و خرمآباد کمک کرد.
پس از انقلاب ۱۳۵۷
با پدید آمدن انقلاب اسلامی در ایران و رویدادهای پس از آن، آغداشلو کار گرافیک را برای مدتی کنار گذاشت، ولی در ۱۳۵۸ آن را دوباره از سر گرفت. پس از انقلاب، او از منصبهای دولتی خود کنار گذاشته شد؛ چیزی که خود از آن به عنوان «نعمتی» یاد میکند که وی را از بند مقامهای پیشینش رها کرده بود. در ۱۳۵۹، او از همسر نخستش، شهره، جدا شد و چندی پس از آن، شهره ایران را به مقصد ویندرمر، کامبریا در انگلستان ترک کرد. در همان سال، آیدین کار خود را به عنوان مدرس در دانشکده هنر دانشگاه الزهرای تهران آغاز کرد و نقاشی را به شکل وسیع پی گرفت. در همین هنگام و به دلیل قطع منابع درآمدی پیشین، آموزش نقاشی را به صورت کلاسهای خصوصی پیگیری کرد. سال های 1358 تا 1360، دوره ای از فقر و تنهایی برای آغداشلو بودند و او «در نهایت پریشانی احوال» به نقاشی می پرداخت.
آغداشلو مجدداً در سال ۱۳۶۰ با فیروزه اطهاری (دانشآموخته معماری) که از دانشجویان خودش بود، ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر به نامهای «تارا» و «تکین» شد. در همین هنگام، به تحقیق و نوشتن فیلمنامه برای دو فیلم تاریخچه خط و کارگاههای سنتی برایصدا و سیمای جمهوری اسلامی پرداخت و کلاسهای نقاشی کارگاه آزاد «هنرکده زنگار» را راهاندازی کرد؛ جایی که خود برای مدتهای طولانی در آن به تدریس پرداخت. کلاس های درس او همواره با استقبال بالایی روبرو بودند و هنرمندان مطرحی از نسل نوی نقاشی ایران در آن ها آموزش دیدند. در ۱۳۶۲، وی به ساخت مجموعه «به سوی سیمرغ» درباره تاریخ نقاشی ایران از آغاز تا سده چهاردهم قمری در صدا و سیما کمک کرد.
آغداشلو برگزارکننده و ترتیبدهنده نمایشگاههای بسیاری پس از انقلاب در ایران بود که اگرچه هیچکدام از آنها نمایشگاه اختصاصی کارهای او نبودند، اما نقش مهمی در شناساندن هنر معاصر ایران به مردم درون کشور و بیرون از آن داشتند. وی از جمله نخستین نمایشگاهگردانهای موزه هنرهای معاصر تهران در پس از انقلاب بود،[نیازمند منبع] و نمایشگاههای هنری متعددی از ایران را به کشورها دیگر برد؛ از جمله نمایشگاه «هنر ایران، از گذشته تا امروز» در چین، «هنر گذشته ایران» در ژاپن، و نقاشیهای معاصر ایران با زمینه سنتی که به بولونیای ایتالیا فرستاده شد.
سبک
در دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷، مکتب سقاخانه در ایران توانسته بود پلی میان هنر سنتی و عامیانه کشور و نوگرایی جهانی باز کند. با این حال کارهای آغداشلو هیچگاه سمت و سوی سقاخانهای پیدا نکردند چرا که به گفتهاش «با معنا و جستجوی او همخوانی نداشتند».
در آغاز ورود به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، آغداشلو استادانی داشت که به گفته وی «هر کدام ساز خود را میزدند و پیروی از همهشان باعث سردرگمی میشد.» در آن هنگام نقاشی دقیق و طبیعتگرا کهنه و کنارگذاشته شده به شمار میآمد و هنرهای نوینی چونکوبیسم تشویق میشدند. آغداشلو اما روش کار دقیق و «استادکاری» را پی گرفت. به گفته وی، آشنایی با شایگان و اشاره او به کارهای سالوادور دالی، نقاش فراواقعگرای اسپانیایی، باعث شد تا در کارهای خود آنچنان وفادار به صورت واقعی و دقیق اجسام نباشد و کارهایش در عین نزدیکی به صورت واقعگرایانهٔ کمالالملکی، دارای فرمی آزاد باشند. توانایی او در نقاشی واقعگرایانه پیشتر باعث شده بود تا در سن ۱۷ سالگی، نقاشی تصویرهای کتابهای درسی تاریخ نوشته شده توسط باستانی پاریزی را به او بسپارند.
علاقه آغداشلو به وارد کردن فضاهای سورئال در کارهای خود و نقاشی کردن اشیای معلق از سن سی سالگی در او آغاز شد. در این دوره، کارهای او را اشیایی معلق تشکیل میدادند که سایهشان بر زمین میافتاد. چنین طرحهایی از اجسام کسان معلق در فضا با سایههای بر زمین در آغاز توسط ساندرو بوتیچلی کار شده بود و آشنایی پیشین آغداشلو با آثار سورئال دالی نیز علاقهاش را به این فضای کاری گسترش داد.مدتی بعد، او در این فضای سورئالیستی آدمکهایی را به تأثیر از جورجو دکی ریکو کشید که صورت نداشتند و بعدها بخش بزرگی از مجموعه خاطرات انهدام وی شدند. به گفته آغداشلو، نقاشی از چنین آدمکهای بیچهرهای به او کمک کرد تا سخن ناخودآگاه مرموز و وهمآمیز را در قالب نقاشی به زبان بیاورد. در دوره پس از برگزاری نمایشگاه نقاشی انفرادی خود در انجمن ایران و آمریکا، آغداشلو بیشتر به نقاشی از خود نقاشی میپرداخت؛ او با انتخاب آثار هنرمندان دوره رنسانس و نگاه به نقاشی آنها، به ایجاد روایتی شخصی از آن کارها میپرداخت. این تقلید از هنر پیشینیان او را میتوان به علاقه شخصیش به تاریخ هنر و به ویژه تاریخ هنر در دوره رنسانس ایتالیا مربوط دانست. آثار او در دوره پیش از انقلاب ۱۳۵۷، مملو از گرایش به رنسانس و مکتب فلاندری است.
بازسازی واقعگرایانه از کارهای مهم و مطرح تاریخ هنر بیشتر سبک آغداشلو در دوران نوجوانی و جوانی را تشکیل میداد. او در آغاز به دلیل دلبستگی نظری به این کارها، نوآوری در آنها انجام نمیداد؛ ولی در سالهای بعد و با بیشتر شدن علاقه وی به اندیشهٔ انهدام و نابودی، همان نقاشیها با فلسفه شخصی ترکیب شدند و چهره نابود و تاریک به خود گرفتند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و جنگ ۸ ساله، عمده کارهای آغداشلو حول یادگارها و اشیایی بودهاند که رو به نابودی و تخریب میروند؛ کلبهها و مناظر متروک، پنجرههای پوسیده چوبی سبز رنگ با شیشههای شکسته، درهای کهنه با قفلهای زنگاربسته، و تصویر تیغههای مرگبار که نمادی از موشکهای فرودآمده بر شهرها بود همگی نشان از اندیشیدن نقاش به نابودی تدریجی و خرابی در گذر زمانهای سخت دارند. آغداشلو کارهای خود در این دوره از جنگ را تکچهرهنقاش در ۴۸ سالگی نامید. کارهای وی در مجموعه شفاعت فرشتگان نیز بیان دیگری از افسوس و ناراحتی درونی به دلیل از دست دادن چیزهای ارزشمند یا در حال تخریب و فراموشی هستند. اندیشهٔ مداوم آغداشلو به مسئله نابودی تدریجی در بیشتر دیگر آثار او نیز دیده میشود. او گاه نمایش مرگ و پیری را تنها برای جستجوی درونی انجام داده است و گاه برای اعتراض؛ اعتراض به نابودی چیزهای زیبایی که در نتیجه ناآگاهی انسانها از میان میروند. در این کارها، نگاهی «سرانجامی» و آخرالزمانی به چیزهای زیبا میشود که نوعی پیشگویی درباره سرنوشت آنها را به همراه دارد. نقاشیهای کپی از آثار مطرح پیشینیان که با رنگ بر چهره خطخطی شدهاند یا مینیاتورهای زیبا اما مچاله و درهمتنیده همگی به نوعی افسوس و دغدغه او را از آیندهٔ نامعلوم چیزهای زیبا به نمایش میگذارند. آغداشلو در دورهای، این مینیاتورهای دوران رضا عباسی را پس از کشیدن دوباره، مچاله میکرد یا با چاقو بدانها ضربه میزد و یا تا حدی می سوزاندشان؛ اما پس از آنکه به گفته خودش دریافت «تلخی جایش را به سبعیت داده بود و انهدام حقیقی، جای انهدام مجازی را گرفته بود»، آن فعالیت را رها کرد.
آغداشلو اغلب نقاشیهای خود را با گواش بر روی بوم میکشد. او در آغاز تکنیک به کارگیری گواش را برای دو مجموعه خاطرات انهدام وسالهای آتش و برف و نقاشیهای بزرگ ۱۰۰ در ۷۰ سانتیمتری به کار برد. برای دههها، به کار بردن گواش روش مورد علاقه نقاشی توسط وی بوده است چرا که استادکاری مورد نیاز را به او میبخشید. بهرهگیری از آبرنگ نیز در مجموعههای دیگری چون یادداشتهای باغ ملک و منظرههای بیاهمیت دنبال شده است.
کارها
نقاشی
تا سال ۱۳۹۳ خورشیدی، آغداشلو در ایران تنها یک نمایشگاه تکی بر پا کرده بود. نمایشگاه ۱۳۹۳ در آبان ماه آن سال در گالری اثر در تهران آغاز به کار کرد و با استقبال بیمانند مردم مواجه شد تا آنجا که پلیس مجبور به مداخله در صف بازدیدکنندگان شد. پیش از آن، تنها نمایشگاه انفرادی آغداشلو در سال ۱۳۵۴ در انجمن فرهنگی ایران و آمریکا برگزار شده بود. آغداشلو علّت برگزار نکردن نمایشگاه از سوی خود را عدم دست یافتن به کشف و شهود تازه از سوی خود دانسته است؛ چرا که او بر این باور است که نمایشگاه هنری «هنگامی باید برپا شود که هنرمند مردم را برای دیدن کشف تازهاش دعوت میکند.»
از جمله مهمترین مجموعههای نقاشی آغداشلو، مجموعه خاطرات انهدام است که از جمله ماندگارترین مجموعه آثار هنری در تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. آغاز کار آغداشلو بر روی این مجموعه به سال ۱۳۵۴ باز میگردد و تا اکنون نیز ادامه دارد. او در جوانی و هنگامی که خوشنویسیهای کهن را خریداری و مرمت میکرد، آغاز به کار بر روی خاطرات انهدام کرد. در سال ۱۳۹۲، گزیدهای از نقاشیهای این مجموعه از وی در نمایشگاهی در دبی به نمایش درآمدند.
مجموعه نقّاشیهای آغداشلو که عمده کارهایش در یکی از این مجموعهها جای میگیرد از این قرارند:
- خاطرات انهدام
- سالهای آتش و برف
- فاجعه آخرالزمان
- معما
- شفاعت فرشتگان
- یادداشتهای باغ ملک
برخی از نقّاشیهای آغداشلو در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشوند. بیشتر نقّاشیهای دیگرش در مجموعههای خصوصی است.
او چند نقّاشی نیز برای جلد چند کتاب از بهرام بیضایی کشیده است. از جمله عیّارنامه، دیباچهٔ نوین شاهنامه و طومار شیخ شرزین.
نوشتهها
آغداشلو تا کنون نوشتههای بسیاری در سنجش هنری و ادبی نگاشته است. بسیاری از این نقدها نوشتههای او در هنرهای تجسمی معاصر و گذشته ایران و جهانند. نوشتههای او گستره وسیعی از موضوعاتی چون هنر کهن ایرانی، مینیاتور، نقاشی، سفالگری، کاشیکاری، و نقد فیلم را در بر میگیرند. او از جمله هواداران هنر ایرانی–اسلامی است و برای نمونه، در نوشتههای خود به کرات خوشنویسی ایرانی را ستوده است.نوشته های او همچنین نقش مهمی در شناساندن دوباره هنرمندان قدیمی چون میرزا رضا کلهر، آقا لطفعلی شیرازی، و خوشنویسان و نگارگران سدهای 12 و 13 قمری داشته اند.
چندین سفرنامه از آغداشلو بر جای مانده است که گزارش سفرهای او به مناطق گوناگون جهان، از جمله سوئیس و نیویورک در آمریکا، بوده اند. همچنین، آغداشلو از نوجوانی به سرودن شعر نیز میپرداخت ولی به گفته خودش آنها را برای مدتهای طولانی به دور میانداخت. عباس کیارستمی مجموعهای از شعرهای او در شانزده سالگی را نگهداری میکند.
کتابشناسی
از جمله کتابهای او میتوان اینها را نام برد:
- از خوشیها و حسرتها
- آقا لطفعلی صورتگر شیرازی
- سالهای آتش و برف
- از پیدا و پنهان
- گفتارها و گفت و گوهای دیگر
- زمینی و آسمانی
- این دو حرف
- از دور و نزدیک
سنجش کارها
به دلیل جایگاه مهم آغداشلو در هنر معاصر ایران و دیدگاههای تأثیرگذار وی بر نقد هنری در کشور، آثار او و مجموعههایش نیز به کرات مورد نقد و بررسی کارشناسان هنری قرار گرفتهاند که بیشتر این نقدها به ستایش سبک هنری و تاثیر وی بر هنر معاصر ایران پرداختهاند.
با این حال، رویکرد او به نقاشی از این جهت نیز مورد انتقاد قرار گرفته است که گرتهبرداری از آثار نقاشان نامدار پیشین توسط او نتوانسته است ارتباط بیننده با اثر اصلی را بازسازی کند؛ آثاری که خود در فضای منحصر به خود کشیده شدهاند و تنها فرم بیرونی آنها توسط آغداشلو به تصویر کشیده شده است. برای نمونه، سرهای بیهویت انسانها در نقاشیهای دکریکو به دفعات توسط نقاش بازسازی شدهاند، و وی اندیشهٔ شرقی انهدام و نابودی تدریجی خود را در اثر پایانی توسط گذاشتن خطخطیها و خراشهای تعمدی وارد کرده است، اما خود سرهای بیتصویر اصلی دکریکو در فضای غربی و با اندیشهٔ ویژه خود به تصویر کشیده شدهاند و بازنمایششان در نقاشیهای آغداشلو نتوانسته است مفهوم خود اثر اصلی را منتقل کند.
ستایش دیگران
کریم امامی مینویسد: «بهترین کارهای آغداشلو، در کنار شایستهترین دستاوردهای هنری و ادبی این نسل متفاوت و ممتاز، برای آیندگان باقی خواهد ماند. اصالت شرط است، و این خصلتی است که در بهترین کارهای آغداشلو میتوان یافت.»
بهرام بیضایی در بخشی از مقالهاش مینویسد: «چرا گستاخی نکُنَم و نگویم که اگر در ماننده کِشی ارزشی باشد، الگوهای بزرگانِ گذشتهٔ نقاشی و نگارگری در دسترسِ ما نیستند، تا چون معیارِ سنجش، به میزانِ توفیقِ آن استادان در مانندهکِشی گواهی دهند؛ ولی آثار ایشان که آیدین دوباره سازی کرده هست تا گواهِ مهارتِ آیدین در مانندهکِشی باشد. پیداست که مانندهکِشی همهٔ هُنَرِ آنان نبود، همچنان که همهٔ هُنَرِ آیدین نیست. تخیّل و اندیشهٔ زمان نگر و مرگ آگاهِ آیدین است که سازندهٔ نهاییِ اثر اوست. تَرَکهایی که زمان در نقشها انداخته، و ستمی که روزگار – یا دستِ بشر – در حقِّ آنها روا داشته. در دوبارهکِشیهای آیدین، ستایشِ این استادان با دریغ بر فناپذیریِ خود و آثارشان همراه است.»
احمدرضا احمدی گفته: «آیدین خوب میداند صدای دست زدنهای فراوان گوش انسان را کر میکند و فلاش عکّاسان چشمها را نابینا میکند، حتّی اگر بر چشم عینک سیاه بزنی. مهمترین صفتی که در این ۴۵ سال دوستی در آیدین دیدم که در هیچ زمانی چه در جوانی و چه اکنون که هر دو گیسوان سفید داریم و رنگ نمیزنیم، مسخ نشد و سر نشد، همیشه با هوش و خرد به جهان نگریسته است و پس از کشف قلمروی تازه غرّه نشده است.»
محمد احصایی گفته: «آیدین، راجع به هر موضوعی، مطلبی، مقالهای، نقدی نوشته است پر است از اطلاعات گوناگون. در زمینی و آسمانینگاهی به خوشنویسی ایران؛ آدم میماند این همه معلومات برایش چگونه حاصل شده است. ماشاالله. مدتهاست دیگر خیالم را راحت کردهام. هر چه میخواهم بدانم به تکدی به در خانهاش میروم. در کار خود، این فقیر اگر چیزکی شده است، گردنم زیر بار منت اوست. یک تنه، تمام و کمال، یک دانشکده هنر است. این را از هزار و چند نفر شاگردانش بپرسید.»
داریوش شایگان نوشته: «آیدینِ سالهای آغازین دههٔ سی را به یاد دارم: کودکی زیبا و شش سال کوچکتر از من. من پسر جوانی بودم در دوران بلوغ، و او پسربچّهای بسیار تأثیرپذیر و با استعداد. در تابستان و فصل تعطیلات که از اروپا به ایران بازمی گشتم، فرصت مییافتم او را ببینم و این دیدارها به واسطه مناسبات دوستانهای مهیّا میشد که میان خانوادههایمان برقرار بود. فراموش نمیکنم که با چه اشتیاقی اطّلاعات اندک مرا دربارهٔ هنر جذب جانش میکرد. در آن زمان من سرتاسر ایتالیا را گشته بودم و به برکت دیدار از موزههای پاریس و لندن، با نامهای بزرگ هنرمندان رنسانس ایتالیا و امپرسیونیستهای فرانسه آشنا شده بودم، گیرم شناخت من از آنها، و از هنر غربی به طور کلّی، چندان عمیق و دقیق نبود. . . . آیدین پدیدهای است فوقالعاده، با استعدادی بینهایت زودرس. کسی چه میدانست که این پسربچّه خوش سیما که با چنان اعتمادی به حرفهای من گوش میسپرد، مقدّر است بعدها به یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای هنری ایران بدل شود.