تعریف ترکیب
ترکیب یا ترکیب بندی، مهم ترین فرآیند در شکل گیری اثر تصویری، معماری و یا ارتباط بصری است. واژه ترکیب در لغت به معنای مرکب کردن و یا از چند جزء، کل جدیدی را به وجود آوردن است که چیزی متفاوت از اجزای تشکیل دهنده نخستین آن باشد. در طراحی و هنرهای بصری بیش از چهار نوع خط وجود ندارد: عمودی، افقی، اریب و دوّار. ولی از ترکیب و تنوعات بی شمار همین چهار نوع خط است که فرهنگ بصری ملل از کهن ترین زمان تا دورهٔ معاصر شکل گرفته است و هم چنان هنرمندان کیفیتهای جدیدی از آن ابداع نموده، به جامعه بشری معرفی میکنند. شکلهای بنیادین در هندسه و هنرهای تجسمی، از سه شکل مربع، دایره و مثلث فراتر نمیرود، ولی هم چنان که تاکنون شاهد بودهاید، از ترکیب همین اشکال ساده و به دست آوردن اشکال جدیدی از آنهاست که هنرمندان، در فرهنگهای مختلف، متناسب با زمان و فضا و نیز نیاز باطنشان، تصاویر و نقوش بی پایان را خلق نموده، به فرهنگ تصویری بشر ارائه مینمایند. رنگهای اصلی عبارت اند از: قرمز، زرد و آبی. ولی از ترکیب آنها با یکدیگر و امتزاج آن با رنگ سفید است که دنیای وسیع رنگها، تا بی نهایت، حاصل میآید.
انواع ترکیب
ترکیب در حقیقت مهم ترین عامل در شکل گیری اثر تصویری است. ترکیب وسیلهای است برای بیان ذهنیات هنرمند از طریق تصویر، فرم و قضا و یا شبکهای از روابط است که دارای عملکرد است. و به هر میزان که دانش وی از ترکیب ژرف تر و جامع تر باشد تسلط وی به ابزار و اجزای کارش بیشتر، امکان و ابتکار عملش فزون تر، دسترسی به ایجاد فضاهای مورد نظرش فراهم تر است و در نتیجه آفرینشگری مسلط در بیان ذهنیات خود و القای آن به مخاطبان خود خواهد بود. ترکیب، در هنرهای تجسمی به شیوهها و شکلهای بی شمار و متنوعی آشکار میگردد.
ترکیب قرینه
از انواع نخستین و در عین حال بسیار ساده ترکیب، نوع «قرینه» آن است. اصولا هدف از ترکیب در هنرهای تجسمی ایجاد نوعی توازن و تعادل میان اجزای تشکیل دهندهٔ آن است. در عین حال استفاده از ترکیب قرینه در تناسب با زمان ایجاد آن است. ترکیب قرینه معرف زمان، محیط و ذهنیتی آرام، متعادل و موزون و ایستا است. به همین سبب این نوع ترکیب بیشتر در زمان و جوامعی طرح و طبع شده است که دارای چنین ویژگیهایی بوده است. در زمان معاصر که ذهن هنرمند مضطرب، نامتعادل و پویاست، ترکیب قرینه کمتر در آثار هنرمندان مشاهده میشود.
ترکیب افقی
ترکیب با حرکت افقی خط، کاری است سهل و ممتنع. ایجاد چند خط افقی روی سطح ابتدا بسیار ساده به نظر میآید ولی به هنگام تنظیم و القای فضا از طریق آن، نیازمند خلاقیت، تمرکز، تمرین و حوصله است. خطوط افقی در محیط در دو کیفیت طبیعی و مصنوعی قابل ملاحظه است. خط افقی در محیط طبیعی: منتهی الیه یک کویر، خط افقی ساحل و انتهای اقیانوس، جایی که دریا، به ظاهر با آسمان تماس پیدا میکند. خط افقی در محیط مصنوع: کابلهای انتقال نیرو، قرنیز دیوارها، جدول خیابانها، جویها، کرکرهها. خطوط افقی بیشتر معرف انرژیهای از نفس افتادهاند؛ سکون و آرامش درون را القا مینمایند و مبین فضایی کم تحرک و کم جنبش اند. بسیاری از هنرمندان که در پی القای فضایی آرام، بدون هیجان و نیز کم جنب و جوش میباشند، با تاکید بر ریتم و حرکت خطوط افقی، ترکیب خود را شکل میبخشند.
ترکیب دایره
دایره را نمادی از آسمان و عالم ملکوت می دانند. در بسیاری از اجتماعات اولیه برای استماع بحثی و یا دیدن نمایشی، جماعت، خود به خود چنین شکل دوّاری را به خود میگیرند. به همین مناسبت شکل معماری بسیاری از میدانهای ورزشی یا نمایشی دارای شکل دایره است. از نظر استحکام و مقاومت، این شکل هندسی از ویژگیهای خاصی برخوردار است. فشار یا نیرویی که بر سطح یک قوس یا دایره فرود میآید در یک نقطه متمرکز نمیشود بلکه در سطح آن منتشر و پخش میگردد. به همین سبب تا قبل از شیوههای نوین معماری و استفاده از آهن و سقفهای پیش ساخته از طاقهای «ضربی» یا قوسی و جناقی استفاده کردهاند. به قول کاندینسکی، دایره، شکل گسترش یافته یک نقطه است که معرف کهکشان، عالم ملکوت و مبین زمان است. در حقیقت تصور حرکت و زمان (که دو عنصر مترادفند) بدون وجود دایره امکان پذیر نیست. دایره بیش از هر شکل هندسی دیگر، در آنچه با حرکت و پویش سر و کار پیدا میکند حضور دارد. در پردهها و یا ترکیبهایی که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم از شکل دایره برای ترکیب استفاده کردهاند، چشم با حرکت نرم و سیالی در تمام سطح اثر به چرخش در میآید و تجربه پویایی از فرم و خط و رنگ حاصل میشود.
ترکیب متقاطع
ساده ترین نوع ترکیب متقاطع صفحه شطرنج است. صفحه شطرنج از خطوط عمودی و افقی ترکیب یافته که در تناسبی مساوی یکدیگر را قطع نمودهاند. چنانچه به نقشه شهرهای کنونی توجه شود بسادگی متوجه خواهیم شد که از خطوط عمودی و افقی متقاطع تشکیل شده است. اگر حین مسافرت با هواپیما از فراز شهری عبور کنیم متوجه میگردیم که آنچه فضای زیستی شهرهای کنونی را، در کل، تشکیل میدهد، خطوط عمودی و افقی است. نوع قابل دسترس تر آن چهار راهیست که هر روز از آن گذر میکنیم. عناصر به وجود آورنده آن چیزی جز دو خط افقی و عمودی که یکدیگر را قطع نمودهاند، نمیباشد. ترکیبهای متقاطع، تضادی را نیز دربر دارند. تضاد بین زندگی و از پا افتادگی؛ تضاد بین حرکت و سکون؛ تضاد میان ایستایی و نرمش. هنرمند هنرهای تجسمی با هوشمندی از نیروهای بالقوه عناصر متقابل سود میجوید؛ آنها را در کنار هم قرار میدهد؛ هماهنگشان میسازد و سپس پیام خود را از طریق آنها منتقل میسازد. پیت موندریان (۱۹۴۴ – ۱۸۷۲) نقاش هلندی، از جمله هنرمندانی است که در ترکیب بندیهایش از تضاد میان حرکتهای عمودی و افقی سود برده است. او ابتدا هنرمندی بود که از مناظر طبیعی نقاشی میکرد ولی به تدریج فرمهای طبیعی منظره را ساده نمود تا به ناب ترین شکل آن یعنی خطوط عمودی و افقی نزدیک گردد. او در جست و جوی یک واقعیت ناب و خالص بود. او در بخشی از بیانیه خود تحت عنوان: «هنرهای تجسمی و هنرهای تجسمی ناب» میگوید: «هر چند هنر اصولا همیشه و در همه جا یک عنصر واحد است، ولی با این حال در بیانهای مختلف و متنوع آن دو گرایش وجود دارد که در تضاد با یکدیگرند. یکی از آنها به آفرینش مستقیم زیبایی جهان توجه دارد و دیگری به بیان زیبا شناختی انسان، یعنی به بیان فکر و تجربه او میپردازد. روش نخست واقعیت را به صورت عینی قبول دارد، ولی دیگری آن را به صورت ذهنی میپذیرد. بنابراین در آثار فیگوراتیو به نمایش زیبایی به صورت عینی برمی خوریم که صرفا از طریق فرم و رنگ، همراه با تناسبات متعادل و متقابل بیان شدهاند و در عین حال تلاش شده است تا رنگ و فرم احساسی را در ما زنده کند. این کوشش اخیر که به طور حتم نتیجه بیان فردی است مانع از نمایش ناب زیبایی میشود. ولی با وجود این اگر یک اثر هنری احساسی را در ما بیدار کند، وجود دو عنصر مخالف هم (یعنی ذهن و جهان) در آن انکارپذیر است. هنر مجبور است تا راه حل صحیحی را پیدا کند. هنر طبیعت گرا به رغم دوگانگی تمایلات خلاقه اش میان ذهنیت و عینیت هماهنگی لازم را فراهم آورده است. در نظر بیننده در شرایطی که خواهان زیبایی خالص است، تمایل به بیان فردی در درجه اول اهمیت است. ولی از نظر هنرمند، جست و جوی بیانی واحد از طریق توازن و تعادل دو قطب مخالف همیشه و همه جا مورد توجه بوده و خواهد بود.» افزون بر موندریان هنرمندان دیگری نیز از ترکیب متقاطع (عمودی – افقی)، در آثارشان سود بردهاند که از آن میان میتوان به آثار جوزف آلبرز (۱۹۷۶ – ۱۸۸۸)، فریتز کلارنر (۱۹۷۲ – ۱۸۹۹) و رابرت رایمن اشاره کرد.
ترکیب مثلثی
یکی دیگراز انواع ترکیب دوازده گانه، ترکیب مثلثی است. این نوع ترکیب از جهات بسیاری با ترکیب قرینه شباهت دارد ولی از قوانین خاص قرینه (که آنچه در سمت راست ساختمان یا تصویر ساخته شده است، بدون کم و کاست در طرف دیگر تکرار میشود) پیروی نمیکند. ترکیبات مثلثی عمونا از استحکام استثنایی برخودارند. از این رو، بسیاری از ترکیبات صدر رنسانس دارای ترکیب مثلثی شکل هستند. هنرمندان دیگری نیز از استحکام و ساختار منسجم مثلث، برای ترکیب بندی، سود برده، کیفیت آن را با نیاز تصویر مورد نظر منطبق نموده و در مجموع، مفهوم کلاسیک آن را دگرگون ساختهاند.
ترکیب اریب
نمونهٔ دیگری از ترکیبهای دوازده گانه که موارد بسیاری از آن در آثار هنرمندان معاصر دیده میشود، ترکیب اریب است. حرکت اریب در تصویر، نمایشی از عدم ایستایی و تعادل است. ولی هنرمندان معاصر از ریتم سازنده بالقوه حرکت اریب بهره مثبت برده و ساختار بسیاری از آثارشان را بر آن اساس تنظیم نمودهاند. حرکت اریب اگرچه در وهله نخست حکایت از ریزش، عدم پایداری و نابسامانی دارد، ولی همین عاملهای منفی، در ذهن هنرمندی خلاق تبدیل به فضایی سازنده و مثبت گشته و به مثابه یک بیانیه تصویری قابل تعمق در میآید.
ترکیب متمرکز و غیر متمرکز
این نوع ترکیب به ویژه در دورهٔ انسانگرای رنسانس، که انسان مرکز ثقل هر اندیشه و بینش فرهنگی بود، مورد استفاده قرار گرفت. در تابلوهای دوره رنسانس، انسان در مرکز ترکیب بندی قرار داشت و دیگر عناصر تشکیل دهنده اثر، همه در جهت جلب توجه بیننده به آن (انسان) عمل مینمودند. در ترکیبهای «غیرمتمرکز» عناصر گوناگون، انسان، طبیعت و اشیا در چندین نقطه اثر پراکنده میشوند و هر کدام به نوبه خود در ساختار کلی اثر نقش تعیین کنندهای دارند. چشم در این قبیل آثار در نقطه مشخصی ثابت نیست و در سرتاسر نگاره گردشی موزون دارد. بیننده در این قبیل آثار به تجربه کم نظیری از نور و رنگ هدایت میشود که در دیگر آثار کمتر شاهد آن بوده است. یکی از نمونههای مشخص این نوع ترکیب، نگار گری سنتی ایران است. نگارگری سنتی ایران دارای حرکت است، از سطحی به سطح دیگر و از ورای همین حرکت است که وجد عارف منشانهای در بیننده به وجود میآورد. نقاشی قهوه خانه نیز که ارائه منطقی همان جهان بینی است، بیننده را با خود در سطوح مختلف اثر به گردش وا میدارد، و با هر حرکت، حکایت تازهای روایت میکند. از مشخص تریت ترکیبهای متمرکز نقاشی دیواری لئوناردو داوینچی (۱۵۱۹ – ۱۴۵۲) از آخرین شام حضرت مسیح (ع) است. در این نقاشی دیواری حضرت مسیح (ع) دقیقا در کانون تصویر قرار گرفته و سایر اجزای تصویر، چشم بیننده را به کانون تصویر (پیکر حضرت مسیح (ع))، هدایت مینماید.
ترکیب حلزونی
در ترکیب «معراج حضرت رسول» (ص)، اثر سلطان محمد نقاش، محفوظ در موزه بریتانیا، با یکی از بدیع ترین انواع ترکیب حلزونی رو به رو هستیم: فراخ ترین خط قوس حلزونی با اندام فرشتهای که در پایین سمت راست نگاره قرار دارد آغاز و سپس حول فرشتههایی که اطراف حضرت رسول (ص) را احاطه کردهاند، ادامه یافته و کانون آن به پیکر حضرت ختمی مرتبت خاتمه مییابد.
اغلب آثار تینتورتو به صورت «حلزونی» ترکیب یافته است. قوس بزرگ در پلان اول و قوسهای کوچکتر بعدی، مانند نوک مته، یکی پس از دیگری، سطح تابلو را شکافته و به نقطهای در انتهای اثر ختم میشوند.
ترکیب موّاج
ترکیبهای موّاج در اینجا به دو صورت معرفی میگردند: نخست ترکیبهای موّاجی که معرف التهاب و اضطراب درونند، مانند آثار ونسان وان گوگ و دیگری ترکیبهای موّاجی که به تنظیمی موزون و حساب شده نزدیک شده و هیولای درون به نظمی هندسی فرجام یافته است نظیر آثار هنرمند معاصر بریژیت رایلی. در ترکیبهای مواج وان گوگ، «شور جنون آسای هنرمند که در سراسر منظره پخش شده است، هر گونه قاعده ترکیب بندی کهن را در هم میشکند و همه خطهای مسیر را در توده گردان پویایی که نماد جذب کامل هنرمند در دل طبیعت است، در هم میپیچد. این همه تاویلی است از شکنجههای هستی انسان» برعکس در آثار بریژیت رایلی حرکت موج گونه زمان به قالب نظم بسیار دقیق و معقولی در میآید و نوعی دیگر از حرکت و زمان در تصویر معرفی میگردد.
ترکیب منتشر
از نوع ترکیب «منتشر»، در نگارههای سنتی ایران، نقاشی خاور دور، و در آثار نقاشان معاصر نظیر تورس کارسیا (۱۹۴۹ – ۱۸۷۴)، ژان بازن (۱۹۷۵ – ۱۹۰۴) و پیتر یانک، میتوان سراغ کرد.
ترکیب بندی در حقیقت مجموعه گامهایی است که از طرحهای خام و ساده آغاز میگردد؛ سپس در ذهن آفرینشگر آن مراحل بسیار حساس «تاویل»، «تعدیل» و «تبدیل» را در مقاطع و شرایط بسیار پیچیده و گوناگون پشت سر میگذارد و تدریجا به مرحله نهایی، که گویای انتخاب فرجامین هنرمند است، نزدیک میشود. دریافت پیام برای مخاطب، در این مسیر معکوس است. به این معنی که بیننده ابتدا کل پیام را به صورت فیگوراتیو، انتزاعی و یا هندسی دریافت میکند و در مرحله بعد محتوا، ترکیب، اصول، مبانی و شیوه اجرا را در ذهن جمع بندی نموده، پیام را درک میکند. ناگفته پیداست که تمام این فرآیند، ناآگاهانه صورت میبندد؛ ولی به هر تقدیر اطلاعات به ذهن منتقل میشود. چنانچه مقاصد اصلی ترکیبی که پیام را میسازد، موفقیت آمیز باشد، یعنی به راه حلی منطقی رسیده باشد، نتیجه روشن و دارای ارتباط منطقی لازم خواهد بود. در یک ترکیب بندی بسامان، ارتباط میان فرم و محتوا را میتوان زیبا و ظریف خواند و هرگاه تصمیماتی که به یک ترکیب ناموفق منتهی میشود، پدیدار گردند، نتیجه کار مبهم خواهد بود. مجموعه عواملی نظیر ترکیب، هدف، ساختار و بیان، باید از هر نظر کافی و توانمند باشند تا پیام بصری موثر و کارساز افتد. در غیر این صورت بیان تصویری به سطح نازلی از روابط و تناسبات نزدیک خواهد شد که توان القای پیام و ایجاد ارتباط را نخواهد داشت.