آیا با سبک های نقاشی آشنا هستید
این پست برای دوستداران نقاشی از جانب مهندس عشق هنر می باشد.
کوبیسم
کوبیسم یکی از سبک های نقاشی است که در فاصله سالهای ۱۹۰۸-۱۹۰۷ به عنوان سبکی جدی در نقاشی و تا حد محدودتری در مجسمهسازی ظهور کرد. واژه کوبیسم از ریشه Cube به مکعب اخذ شدهاست. این واژه را نخستین بار وکسل (Vauxcelles) منتقد هنری بکاربرد که نشانگر درک سطحی وی از این هنر در آن زمان است. بجز ژرژ براک و پابلو پیکاسو که از آنها به عنوان آفرینندگان این سبک یاد شده، خوان گریس بخصوص پس از این دو و در قالب کوبیسم ترکیبی به خلق آثار پرداخت. یکی از مشهورترین آثار نقاشی دنیا، تابلوی گرنیکا اثر پیکاسو و در سبک کوبیسم است.
فوتوریسم
آیندهگری یا فوتوریسم یا فیوچوریسم (به انگلیسی: Futurism) یکی از جنبشهای هنری اوایل قرن بیستم بود. مرکز این جنبش در روسیه و ایتالیا بوده و در کشورهای دیگر نیز وجود داشت. اولین فتوریستی که عقاید این جنبش را نوشت یک شاعر ایتالیایی به نام فیلیپو توماسو مارینتی بود. مقاله او را در روزنامه فیگارو در سال ۱۹۰۹ چاپ کردند. در آن مقاله مارینتی نوشته بود که فتوریستها از فکرهای گذشته در مورد هنر و سیاست خیلی بدشان میآید. برای فتوریستها ماشین، هواپیما و شهرهای صنعتی نشانههای بسیار مهمی بودند بخاطر این که پیروزی انسان را بر طبیعت نشان میدادند. از هنرمندان به نام این مکتب میتوان به مارینتی، اومبرتو بوتچونی، کارلو کارا، لوئیجی روسولو و جینو سورینی در اوایل ۱۹۰۹ در میلان اشاره کرد و بعدها یکی از تأثیرگذارتین افراد این مکتب یعنی جاکومو بالا به آن پیوست.
امپرسیونیسم
دریافتگری یا امپرسیونیسم شیوه هنری گروه بزرگی از نقاشان نوآور فرانسه در نیمه دوم سده نوزدهم بود. نام این جنبش از نام یک نقاشی از کلود مونه به نام دریافتی از طلوع آفتاب (به فرانسوی: Impression, soleil levant) گرفته شدهاست. نام امپرسیونیسم را نقادی به نام لویی لِروی در یک نقد هجوآمیز ساخت. این شیوه مبتنی است بر نشان دادن دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیدههای زودگذر با به کار بردن لخته رنگهای تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزشهای نور خورشید. در این روش اصول مکتبی طراحی دقیق و سایه روشن کاری و ژرفانمایی (پرسپکتیو) فنی و ترکیب بندی متعادل و معمارانه رعایت نمیشود. در این سبک نقاشان از ضربات «شکسته» و کوتاه قلم مو آغشته به رنگهای خالص و نامخلوط به جای ترکیبهای ظریف رنگها استفاده میکنند. مثلا، به جای ترکیب رنگهای آبی و زرد برای تولید سبز آن ها دو رنگ آبی و زرد را مخلوط نشده بروی بوم قرار میدهند تا رنگها «حس» رنگ سبز را در نظر بیننده به وجود بیاورد.
نئوامپرسیونیسم
نودریافتگری یا نئوامپرسیونیسم (به انگلیسی: Neo-Impressionism) جنبشی در نقاشی فرانسوی بود که هم ادامهدهندهٔ دریافتگری (امپرسیونیسم) بود هم واکنشی در برابر آن. نئوامپرسیونیسم اصطلاحی است که منتقد فرانسوی فلکس فنئون در سال ۱۸۸۷ برای این جنبش وضع کرد. نودریافتگری مانند دریافتگری دلمشغول بازنمایی رنگ و نور بود، ولی بر خلاف دریافتگری میکوشید که آن را بر مبانی علمی استوار کند. اساس نظریهٔ نودریافتگری، دیویزیونیسم و تکنیک مرتبط با آن نقطهچینی (پوانتیلیسم) بود. یعنی نقطههای مجزا با رنگهای خالص را به گونهای در نقاشی به کار برده میشوند که در صورت دیده شدن از فاصلهٔ مناسب، حداکثر شفافیت و درخشش را به دست دهند. ژرژ سورا برجستهترین هنرمند این جنبش بود. پل سینیاک که نظریه پرداز اصلی آن بود و برای مدتی کامی پیسارو، دیگر همبستگان مهم این جنبش بودند.
فوویسم
از نخستین سبکهای نقاشی در جنبشهای پیشتاز هنر اروپا بود که بین ۱۸۹۸ تا ۱۹۰۸ در فرانسه پا گرفت و تا جنگ جهانی اول ادامه یافت. در نمایشگاه پاییزی به سال ۱۹۰۵، ۱۳ «دَد گر» آثارشان را به طور رسمی در شهر پاریس به نمایش گذاشتند، که با واکنش تند بازدید کنندگان روبه رو شد. ایشان با آثارشان به مقابله با سلیقهٔ عامهٔ مردم برخاستند. یکی از منتقدین هنری، پس از مشاهدهٔ آثار این گروه، به ایشان لقب فو (fauves) داد. این کلمهٔ فرانسوی به معنای دَد یا جانور وحشی است. این لقب به واسطهٔ برخورد زمخت و جسورانه با رنگ بر ایشان نهاده شد. این نقاشان خواست های درونی خود را به انعکاس واقعیت بیرونی ترجیح دادند.آنها با استفاده از رنگهای خالص و شفاف به گونهای پرخاشگرانه، پرشور، غیر واقعی و زمخت آثاری آفریدند. عنصر رنگ در آثار ایشان بویی فردی و شخصی دارد. هنرمندان این مکتب با وجود اینکه در استفاده از رنگ قانون شکنی کرده اند، ولی در مورد شکل کلی و تناسبات اجزای تصویر همچنان به طبیعت وفادار مانده اند.