پروین اعتصامی
پروین اعتصامی | |
---|---|
پروین اعتصامی |
|
نام اصلی | رخشنده اعتصامی |
زمینهٔ کاری | شعر و ادبیات |
زادروز | ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ ۱۷ مارس ۱۹۰۷ تبریز |
پدر و مادر |
یوسف اعتصامی آشتیانی اختر اعتصامی |
مرگ | ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۳۵ سال) ۴ آوریل ۱۹۴۱ تهران |
ملیت | ایران |
محل زندگی | تبریز و تهران |
علت مرگ | حصبه |
جایگاه خاکسپاری |
قم، حرم فاطمه معصومه، صحن امام رضا، آرامگاه خانوادگی ۳۴°۳۸′۳۱.۷۱″ شمالی۵۰°۵۲′۴۶.۳۷″ شرقی |
سبک نوشتاری | شعر مناظرهای قطعه |
کتابها | دیوان اشعار |
تخلص | پروین |
همسر | فضلالله اعتصامی |
حوزه | کتابخانه دانشسرای عالیتهران |
استاد | یوسف اعتصامی آشتیانی،دهخدا، ملک الشعرای بهار |
رخشندهٔ اعتصامیمعروف به پروین اعتصامی (زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ در تبریز - درگذشته۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در تهران)
شاعر زن ایرانی است که از او با عنوان «مشهورترین شاعر زن ایران» یاد میشود. پروین از کودکی فارسی، انگلیسی
و عربی را نزد پدرش آموخت و از همان کودکی سرودن شعر را آغاز کرد. پدر وی یوسف اعتصامی، از شاعران و مترجمان معاصر ایرانی بود که در شکلگیری زندگی هنری پروین و گرایش وی به سرودن شعر نقش مهمی داشت. پروین اعتصامی از پایهگذاران سبک شعر مناظرهای است و در زمان حیاتش مجموعهای از شعارهایش در قالبهایی مانند مناظره، مثنوی، قطعه
و قصیده
در قالب دیوان اشعار به چاپ رساند. او مدتی نیز در کتابخانهی دانشسرای عالی، به شغل کتابداری مشغول بود و بعد از آن قبل از دومین نوبت چاپ دیوان اشعارش، بر اثر بیماری حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه به خاک سپرده شد.
به پاس زحمات فراوان پروین اعتصامی در زمینه شعر معاصر ایران و سبک شعر مناظرهای، روزبیست و پنجم اسفندماه (۱۶ مارس)، روز بزرگداشت پروین اعتصامی شاعر ایرانی نامگذاری شده است.
کودکی و خانواده
پروین اعتصامی با نام اصلی رخشنده در ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ هجری شمسی در تبریز زاده شد. او فرزند یوسف اعتصامی، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی و اختر اعتصامی ، از شاعران دوره قاجاریه بود.
او در سال ۱۲۹۱ در هنگامی که ۶ سال داشت به همراه خانوادهاش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطهخواهان و چهرههای فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبانهای فارسی و عربی و انگلیسی را زیر نظر پدرش در منزل آموخت و به مدرسه آمریکایی ایران کلیسا رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. او در تمام سالهای تحصیلش از دانشآموزان ممتاز بود و حتی مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت. او همزمان با تحصیل، شعر نیز میسرود. پدرش در کودکی اشعاری از حافظ و سعدی را به او میداد تا با تغییر قافیه، شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد تا در سرودن شعر تجربه بیندوزد. همچنین پدرش گاهی قطعههایی زیبا و لطیف از کتاب های خارجی (انگلیسی، فرانسوی، ترکی و عربی) جمع میکرد و پس از ترجمه آن ها به فارسی، پروین را تشویق میکرد تا آن را به صورت شعر درآورد. به طور مثال، یوسف اعتصامی شعر «قطرات سهگانه» از تریللو (شاعر ایتالیایی) را ترجمه و در مجله بهار چاپ کرد. سپس پروین با الهام از این سروده، شعر «گوهر و اشک» را سرود.
اشعار کودکی و نوجوانی
اولین شعرهای پروین اعتصامی در هفت سالگی بوده است و برخی از زیباترین شعرهایش مربوط به دوران نوجوانی (یازده تا چهارده سالگی) او هستند. از کودکی پدرش در زمینه وزن و شیوههای یادگیری به او کمک میکرد. گاهی شعری از شاعران قدیم ایران به او میداد تا بر اساس آن شعر دیگری بسراید؛ وزن آن را تغییر دهد و یا قافیهای نو برایش پیدا کند. همین تمرینها و تلاشها زمینهای شد که با ترتیب قرارگیری کلمات و استفاده از آن آشنا شود و در سرودن شعر تجربه کسب کند. از معروف ترین شعرهایی که او در این سنین سروده است میتوان به شعرهای گوهر و سنگ، ای مرغک، اشک یتیم، کودک آرزومند، صاعقه ما ستم اغنیاست، سعی و عمل و اندوه فقر را نام برد.
شعرهایی که پروین در سنین کودکی میسرود بیشتر دارای محتوایی کودکانه، ساده و تخیلی بودند. یکی از شعرهای او در ۸ سالگی، مناظرهای بین «نخود و لوبیا» است:
نخودی گفت لوبیایی را | کز چه من گردم این چنین، تو دراز؟ | |
گفت: ما هردو را بباید پخت | چارهای نیست، با زمانه بساز |
یا شعری دیگر، مناظرهای بین «سیر و پیاز» است:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز | که تو مسکین چهقدر بدبویی | |
گفت:از عیب خویش بیخبری | زان ره، از خلق عیب میجویی |
پروین شعرهایش را در حضور شاعران و دانشمندانی مانند علی اکبر دهخدا، ملکالشعرای بهار، عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی و نصرالله تقوی که از دوستان یوسف اعتصامی بودند و بعضی اوقات خانهاو میآمدند، میخواند و مورد تشویق آنها قرار میگرفت.«محمد حسین شهریار» در شعری بلند در سبک شعر نو درباره پروین سروده است:
به راستی که یکی از نوابغ ادب است | میان شاعرهها تکنون نظیرش نیست | |
به یادم است که او شاعر شهیری بود | قصایدش به مجلات منتشر میشد | |
از آن پس من و او آشنای هم بودیم | خیال میکنم که او بیست سال کمتر داشت | |
هزار و سیصد و دو یا سه، او محصل بود | هنوز کالج و دارالمعلمین میدید | |
کتاب زیربغل داشت، در ورود از در | به زیر چادر مشکی وپیچه، ماهی بود |
ادامه تحصیلات
پروین اعتصامی در هجده سالگی فارغالتحصیل شد. او در تمام دوران مدرسهاش دانش آموزی ممتاز بود البته قبل از ورود به مدرسه فارسی،انگلیسی و عربی را نزد پدر آموخت. او حتی میتوانست داستانهای مختلفی را به زبان انگلیسی بخواند. او به دانستن علاقه داشت و سعی میکرد در حد توان خود از همهچیز آگاهی پیدا کند؛ به همین دلیل در مدرسه قبلیاش ادبیات فارسی و انگلیسی تدریس میکرد.
سخرانی در جشن فارغالتحصیلی
در خرداد ۱۳۰۳، جشن فارغالتحصیلی پروین در مدرسه برپا شد. او در آن جشن درباره بیسوادی و بیخبری زنان ایران حرف زد.اعتصامی در قسمتهایی ازاعلامیه «زن و تاریخ» گفته است:
داروی بیماری مزمن شرق، منحصر به تعلیم و تربیت است. تعلیم و تربیت حقیقی که شامل زن و مرد باشد و تمام طبقات را از خوان گسترده معروف مستقیذ نماید. پیداست برای مرمت خرابیهای گذشته، اصلاح معایب حالیه و تمهید سعادت آینده، چه مشکلاتی درپیش است. ایرانی باید ضعف و ملالترا از خود دور کرده، تند و چالاک از این پرتگاهها عبور کند.
ازدواج
پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله اعتصامی» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد و ازدواج به همراه همسرش برای زندگی به کرمانشاه رفت. همسر پروین از افسران شهربانی و هنگام ازدواج با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. پروین پس از دو ماه زندگی با همسرش به دلیل اختلافات روحی و اخلاقی با وی، با گذشتن از مهریهاش در مرداد ماه ۱۳۱۴ از همسرش جدا شد. اخلاق نظامی و خشک همسر پروین با روحیه شاعرانه و لطیف پروین کاملاً مغایر بود و این دلیل جدایی پروین از شوهرش بود.
پروین تا پایان زندگیاش با هیچ کس درباره این ازدواج ناموفق سخن نگفت و فقط سه بیت در این باره سرود:
ای گل تو ز جمعیّت گلزار چه دیدی؟ | جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟ | |
رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیبت | غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی؟ | |
ای شمع دلافروز تو با این همه پرتو | جز مشتری سفله به بازار چه دیدی؟ |
کتابداری
پروین اعتصامی بعد از طلاق در زمان ریاست عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد. پیش از ازدواج، پدرش با چاپ مجموعه اشعار او مخالف بود و این کار را با توجه به اوضاع و فرهنگ روزگار، نامناسب میدانست. او فکر میکرد دیگران چاپ اشعار یک زن جوان را، راهی برای پیداکردن همسر به حساب آورند. اما بعد از ازدواج پروین و جدایی از همسرش به این کار رضایت داد. نخستین مجموعه شعر پروین، حاوی اشعاری بود که وی تاپیش از ۳۰ سالگی سرودهبود و بیش از ۱۵۰ قصیده، قطعه، غزل و مثنوی را شامل میشد.
پروین به تشویق ملکالشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی او را مدتی از کار هنریاش بازداشت. او درباره پدر خود چنین سروده است:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل | تیشهای بود که شد باعث ویرانی من |
در زمان حیات پروین اعتصامی، دولت به دانشمندان، علما و بزرگان علم وادب، مدال های لیاقت یا نشانهای دولتی اعطا میکرد؛ مدالی که نشانه سپاس و احترام دولت از خدمات علمی و فرهنگی فرد موردنظر است، و سپس دولت آنها را در مراسمی خاص مورد قدردانی قرار میداد. در سال ۱۳۱۵، مدال درجه سه لیاقت به پروین داده شد ولی او این مدال را قبول نکرد. او حتی پیشنهادرضاشاه را برای تدریس ملکه و ولیعهد نپذیرفت زیرا به گفته خودش اعتقداتش اجازه نمیداد در چنین مکانهایی حاضر شود. او پس از رد کردن مدال لیاقت، شعر «صاعقه ما ستم اغنیاست» را سرود.
مرگ
پروین اعتصامی در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ (۴ آوریل ۱۹۴۱) در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرمفاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد. پس از مرگش، قطعهای از او یافتند که مشخص نیست او چه زمان برای سنگ مزار خود سروده بود؛ که آن قطعه را بر سنگ مزارش نقش کردند.
اینکه خاک سیهش بالین است | اختر چرخ ادب پروین است | |
گر چه جز تلخی از ایام ندید | هر چه خواهی سخنش شیرین است | |
صاحب آنهمه گفتار امروز | سائل فاتحه و یاسین است | |
دوستان به که ز وی یاد کنند | دل بی دوست دلی غمگین است | |
خاک در دیده بسی جان فرساست | سنگ بر سینه بسی سنگین است | |
بیند این بستر و عبرت گیرد | هر که را چشم حقیقت بین است | |
هر که باشی و ز هر جا برسی | آخرین منزل هستی این است | |
آدمی هر چه توانگر باشد | چون بدین نقطه رسد مسکین است | |
اندر آنجا که قضا حمله کند | چاره تسلیم و ادب تمکین است | |
زادن و کشتن و پنهان کردن | دهر را رسم و ره دیرین است | |
خرم آنکس که در این محنت گاه | خاطری را سبب تسکین است |
آثار و سبک شعری
دیوان پروین، شامل ۲۳۸ قطعه شعر میباشد، که از آن میان ۶۵ قطعه به صورت مناظرهاست. اشعار پروین اعتصامی بیشتر در قالب قطعات ادبی است که مضامین اجتماعی را با دیدهٔ انتقادی به تصویر کشیدهاست. در میان اشعار پروین، تعداد زیادی شعر به صورتمناظره میان اشیاء، حیوانات و گیاهان وجود دارد. درون مایه اشعار او بیشتر غنیمت داشتن وقت و فرصتها، نصیحتهای اخلاقی، انتقاد از ظلم و ستم به مظلومان و ضعیفان و ناپایداری دنیاست. در شعر پروین استفادههایی از سبک شعرای بزرگ پیشین نیز شده است. ملکالشعرای بهار در مقدمهای که بر دیوان وی مینویسد، میگوید:
این دیوان ترکیبی است از دو سبک و شیوهٔ لفظی و معنوی آمیخته با سبکی مستقل، و آن دو یکی شیوه خراسان است خاصه استاد ناصر خسرو قبادیانی و دیگر شیوهٔ شعرای عراق و فارس است به ویژه شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی علیه الرحمه و از حیث معانی نیز بین افکار و خیالات حکما و عرفاً است، و این جمله با سبک و اسلوب مستقلی که خاص عصر امروزی و بیشتر پیرو تجسم معانی و حقیقت جوئی است ترکیب یافته و شیوهای بدیع و فاضلانه به وجود آورده است.
اشعار او را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول که به سبک خراسانی گفته شده و شامل اندرز و نصیحت است و بیشتر به اشعار ناصرخسرو شبیه است. دسته دوم اشعاری که به سبک عراقی گفته شده و بیشتر جنبه داستانی به ویژه از نوع مناظره دارد و به سبک شعر سعدی نزدیک است. این دسته از اشعار پروین شهرت بیشتری دارند.
نمونهٔ اشعار
اشعار پروین اعتصامی به دلیل محتوای پندآموز و زبان گویا و روان خود از قبل از انقلاب تا کنون در کتابهای فارسی مقاطع مختلف مدارس نگاشته شدهاند. یکی از معروفترین اشعار وی که تا سالها در کتاب فارسی پنجم دبستان قرار داشت قطعه «اشک یتیم» است که بیت اول آن چنین آغاز میشود:
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی | فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست |
بخشی اندک از آنچه که پروین در سوگ پدرش سرودهاست:
پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل | تیشهای بود که شد باعث ویرانی من | |
...
|
||
عضو جمعیّت حق گشتی و دیگر نخوری | غم تنهایی و مهجوری و حیرانی من | |
من که قدر گهر پاک تو میدانستم | ز چه مفقود شدی؟ ای گهر کانی من | |
من که آب تو ز سرچشمهٔ دل میدادم | آب و رنگت چه شد ای لالهٔ نعمانی من؟ | |
من یکی مرغ غزلخوان تو بودم، چه فتاد؟ | که دگر گوش نداری به نواخوانی من | |
گنج خود خواندیَم و رفتی و بگذاشتیَم | ای عجب! بعد تو با کیست نگهبانی من؟ |
پروین در شعری دیگر نیز به مرگ پدرش اشاره کرده است:
}}
به سر خاک پدر، دخترکی | صورت و سینه به ناخن میخست | |
که نه پیوند و نه مادر دارم | کاش روحم به روح پدر میپیوست |
نمونهای دیگر از یک قصیده ۲۷ بیتی:
تا زآتش عناد تو گرم است دیگ جهل | هرگز خرد به خان تو میهمان نمیشود |
شعر زیر بخشهایی از یک مثنوی ۴۶ بیتی از دیوان اوست:
گویند عارفان هنر و علم کیمیاست | وآن مس که شد همسر این کیمیا طلاست | |
...
|
||
وقت گذشته را نتوانی خرید باز | مفروش خیره، کاین گهر پاک بی بهاست | |
گر زندهای و مرده نهای، کار جان گزین | تن پروری چه سود، چو جان تو ناشتاست | |
...
|
||
زان راه بازگرد که از رهروان تهی است | زان آدمی بترس که با دیو آشناست | |
جان را بلنددار که این است برتری | پستی نه از زمین و بلندی نه از هواست | |
...
|
||
جمشید ساخت جام جهان بین از آنسبب | کآگه نبود از اینکه جهان جام خود نماست | |
زنگارهاست در دل آلودگان دهر | هر پاک جامه را نتوان گفت پارساست | |
ایدل غرور و حرص و زبونی و سفلگی است | ای دیده، راه دیو ز راه خدا جداست | |
...
|
||
در پیچ و تابهای ره عشق مقصدیست | در موجهای بحر سعادت سفینه هاست | |
...
|
||
دیوانگی است قصه تقدیر و بخت نیست | از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست | |
...
|
||
جانرا هرآنکه معرفت آموخت مردم است | دل را هرآنکه نیک نگه داشت، پادشاست |
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت | مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست | |
گفت مستی، زان سبب افتان و خیزان میروی | گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست | |
گفت میباید تورا تا خانهٔ قاضی برم | گفت رو صبح آی، قاضی نیمهشب بیدار نیست | |
گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم | گفت والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟ | |
گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب | گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست | |
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان | گفت کار شرع، کار درهم و دینار نیست | |
گفت از بهر غرامت، جامهات بیرون کنم | گفت پوسیدهاست جز نقشی ز پود و تار نیست | |
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه | گفت در سر عقل باید، بیکلاهی عار نیست | |
گفت می بسیار خوردی زان سبب بیخود شدی | گفت ای بیهودهگو حرف کم و بسیار نیست | |
گفت باید حد زند هشیار مرد مست را | گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست |
جایزه ادبی پروین اعتصامی
سالها بعد از مرگ پروین، دبیرخانه جوایز سال به زنان نویسنده با هدف بزرگداشت مقام و شخصیت پروین اعتصامی، رشد و اعتلایخلاقیتها و آفرینشهای ادبی بانوان، ترویج و تقویت زبان فارسی در خارج از کشور، ایجاد پیوند بین ادبیات ملل بهویژه در حوزه جهان اسلام، معرفی چهرههای شاخص زنان ادیب و پژوهنده و تقدیر از زنان در عرصه زبان و ادب فارسی، اهدا میشود. این جایزه در مراسمی که با مشارکت معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مؤسسه خانه کتاب، همزمان با روز بزرگداشت پروین اعتصامی برگزار میشود، به شرکت کنندگان داده میشود.
یادبود
بیست و پنجم اسفندماه در تقویم رسمی ایران، به مناسب سالروز تولد پروین اعتصامی، روز بزرگداشت پروین اعتصامی نامگذاری شده است.
بیتی از سعدی که پروین در شعر فوق به آن با آرایهٔ تضمین اشاره میکند:
مرغان قفس را المی باشد و شوقی | کان مرغ نداند که گرفتار نباشد |
وضعیت خانه پروین اعتصامی
تهران
نصرالله حدادی، تهرانشناس، در مصاحبهای با ایسنا در دی ۱۳۹۲ گفت که خانه پروین اعتصامی در تهران به محل دفتر یک شرکت، واحدی مسکونی و یک کارگاه مبلسازی تبدیل شدهاست.
تبریز
خانه پروین اعتصامی در تبریز، خیابان عباسی، جای گرفته است و در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۶۸۱ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. این خانه به تازگی به موزه پروین اعتصامی تبدیل شده است.